یکی دو هفته پیش خاتمی اومده بود مشهد و طبق معمول از چند روز قبل تمام خیابون های شهر پر شده بود از پارچه نوشته ها و عکس های خاتمی که مردم رو برای شرکت در سخنرانی دعوت می کرد. حجم عکس ها و شعار های پوچ آن قدر زیاد بود که آدم یاد انتخابات می افتاد ، هر چند همه می دونن سفر آقای خاتمی به هیچ وجه ربطی به انتخابات آینده نداره !
خوب منم حدود ساعت 6 خودم رو رسوندم به ورودی ورزشگاه.
بعد از یکی دو مرحله بازرسی بدنی چند تا شکلات ! و یک عکس بزرگ از خاتمی ! دادن دستم و وارد ورزشگاه شدم. اولین چیزی که نظر آدم رو جلب میکرد یک گروه از دخترا بود که دست های هم رو گرفته بودن و شعر می خوندن و حرکات ... ! وسط سالن هم یه عده از بچه های تحکیم وحدت معرکه گرفته بودن و شعار می دادن.
به دلایلی نا معلوم، شاید برای اینکه حضور مردم پر شور تر بشه و یا شاید نا هماهنگی و نبود برنامه قبلی ( مثل همیشه !) ورودی سکوهای سمت راست سالن که مخصوص برادران بود بسته بود و ملت باید وسط زمین می ایستادن که البته بعد از چند لحظه عده ای از نرده ها بالا رفتن و بعد هم سایرین به سمت نرده ها هجوم برده و روی سکو نشستیم. از اون بالا خیلی بهتر می شد دید چه خبره.
حدود یک سوم سالن 5000 نفری شهید بهشتی خالی بود.
یه مسئله عجیب قدیمی و بی ربط بودن شعار هایی بود که می دادن.
شعار هایی مثل مرگ بر دیکتاتور ، آزادی اندیشه ... ، دانشجو می میرد ... ، زندانی سیاسی ... و همچنین شعر یار دبستانی من که متناسب با شرایط قبل از انقلاب است و یک عده با جو سازی برای انتخابات سال 76 از شون استفاده کردن که خوب، باز هم یک ذره متناسب بود ولی واقعاً هیچ ربطی به شرایط امروز نداره.
اول که معین در کمال پر رویی در شرایطی که 8 سال خودشو و حزبش در راس قدرت قرار داشتن شروع می کنه به مظلوم نمایی و یار دبستانی من می خونه!!!
حالا هم که خاتمی ...
من موندم حالا بعضی ها که متاسفانه تعدادشون هم کم نیست چه طوری این حرف ها رو باور می کنند.
البته بعضی شعار ها شون هم مثل کنار هم قرار دادن خاتمی و مصدق واقعا جالب بود.
چون هر دو شون خائن و عوام فریب بودن.
تا اینکه بعد از یک ساعت خاتمی تشریف آورد.
هیجان جمعیت دوچندان شد و شروع کردن به گفتن شعار هایی که خودشان یکدیگر را نقض میکردند. از یک طرف از نبود آزادی بیان می نالیدند و از طرف دیگر تو روز روشن مرگ بر دیکتاتور می گفتند.
یک عده هم با مسخرگی "ما گل می خایم ... ، پیروزی ... ، نه آبی نه مشکی ... و..." می گفتند و در جواب علامت V که خاتمی مدام وسط سخنرانی دیگران نشون میداد تا جمعیت براش هورا بکشند یه سری انگشتای دیگرشون رو ... !!!
تا اینکه بالاخره حاج آقا رفت بالا و شروع کرد به حرف زدن.
حرفاشو با تقاضای آزادی یک عده زندانی های مثلا سیاسی ( که تعدادی شون به خاطر توهین به حضرت محمد(ص) و سایرین به خاطر مسائل اخلاقی دستگیر شده بودن !!! ) شروع کرد بعد هم شرایط امروزه رو با شرایط حکومت مأمون مقایسه کرد و خودشو با ... . حالا خوبه هنوز از ما جرای ایتالیا و... خیلی نگذشته!
تا این که تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در عقب سالن ظاهر شدند که عکس هایی از دکتر محمود احمدی نژاد در دست داشتند.
من هم به سرعت خودم رو به آنجا رساندم ، حضور آنها باعث شد فضای سالن متشنج شود و طرفداران خاتمی شروع به شعار دادن کنند و باعث قطع شدن چند لحظه ای سخنان خاتمی شوند. اما دانشجویان تنها عکسهای احمدی نژاد و دست نوشته هایی مانند "آقای خاتمی؛ هزینه این تبلیغات از کجا آمده است؟"، "آقای خاتمی ساده زیستن را از احمدی نژاد بیاموز"، "فقر، فساد و تبعیض محصول دولت توست" و "احمدی احمدی حمایتت می کنیم " را در دست داشتند و سیاست کلیشان این بود که هیچ حرفی نزنند.
در این هنگام بود که خاتمی شروع کرد به بد گویی از دولت نهم و وارد کردن اتهاماتی بی پایه و اساس .
بعد جمعیتی که تا چند لحظه ی پیش از آزادی بیان و انتقاد حرف می زدند و از حمایت از مخالفانشان و گرامی داشت آنها سخن می گفتند به سمت دانشجویان پی رو دولت اشغال پرت کردند و به آنها حمله ور شدند. آنها هم در هنگام خروج شعار مرگ بر منافق سر دادند.
حامیان خاتمی نیز عکس ها و دست نوشته هایشان را پاره کردند و دنبال آنها از سالن خارج شدند.
و به همین سادگی بخش زیادی از جمعیت حاضر از سالن خارج شدند و عملا سخنرانی خاتمی به هم خور
|
این طوری بهتر می تونیم بفهمیم که پشت اون سخنرانی های آتشین در دفاع از حقوق از دست رفته ملت و انتقادات بیجا از دولت چیه!
اینم از آخرین شیرین کاری حزب مشارکت:
گفت: وزارت خارجه رژیم صهیونیستی از عضو شورای مرکزی حزب مشارکت قدردانی و تشکر کرد.
گفتم: برای چی؟
گفت: به خاطر این که عضو شورای مرکزی حزب مشارکت طی سخنانی در یزد، فعالیت هسته ای ایران را خطرناک توصیف کرده است.
گفتم: خب! باید هم اسرائیل از کسی که لاطائلات صهیونیست ها را تایید می کند، متشکر باشد و از تلاش او قدردانی کند.
گفت: این عضو مرکزیت حزب مشارکت در همان سخنرانی تاکید کرده که حرف هایش عین واقعیت است!
گفتم: شخصی به جوانی می گفت؛ پسر جان! وقتی من هم سن و سال تو بودم اصلاً دروغ نمی گفتم، جوان پرسید؛ پس دروغگویی را از چه سن و سالی شروع کردی؟!
منبع: کیهان
|